اســـــــــ ـ ـ ـ ـ ـفند...

اسفند که رسید باورم شد که تنها چیزی که یک لحظه هم درنگ ندارد، 

وبی خیال از غم وشادی من وتو میگذرد.... 

زمان است...

اسفند همیشه تلنگریست برای من که نمی دانم چرا هر سال ، 

هزار تصمیم می گیرم که آدم دیگری شوم و نمی دانم این آدم دیگر باید چه کند که بتواند در اسفند سال بعد ، سرش را بالا بگیرد و از این عبور شتابزده زمان... پریشان نباشد.

شاید زیاد سخت می گیرم....
من نه دلی را شکستم ونه لحظه ای از دلم غافل شدم ... 

ولی اسفند،....؟

دل به دریا بزن وبا خودت رو راست باش... 

و به قلب هایی که شاید ، شاید ...

امان از این شایدها که نمی دانم چرا درست در اواسط اسفند هر سال ، دلم را می لرزاند ...
و مجبورم می کند سعی کنم سال دیگر... 
اسفند دیگر، شایدی نباشد و دلم آرام تر باشد... 

از همه اسفندهایی که رفته و هیچ گاه باز نمی گردد....

وقتی که تو بودی...

وقتی مامان بزرگ بود خیالت راحت بود که یه نفر هست که در خونش همیشه به روت بازه


وقتی مامان بزرگ بود پاتوق شب های جمعه ت معلوم بود و

 مجبور نبودی از زور بیکاری خیابونا رو گز کنی


وقتی مامان بزرگ بود بساط چایی عصرونه همیشه به راه بود 


وقتی مامان بزرگ بود خیالت راحت بود که وقتی از مدرسه برمیگردی و مامانت خونه نیستو کلیدم نداری یه نفر هست که در خونش همیشه به روت بازه


مامان بزرگ که بود هنوز یه نفر بود که وقتی با مامانت دعوا کردی طرف تو رو بگیره


وقتی مامان بزرگ بود حواست بود که نمازتو سر وقت بخونی.حواست جمع بود که نماز صبحت قضا نشه.اخه مامان بزرگ همیشه میگفت هرکسی که نماز صبحش قضا میشه باید منتظر یه اتفاق بد تو اون روز باشه


وقتی مامان بزرگ بود یعنی یه نفر مثه مامانت بود که  همیشه نگرانت باشه.یعنی یه مامان دیگه هم داشتی


مامان بزرگ که بود همیشه  شبای قدر یه کسی رو داشتی که وقتی مامانت حال نداره بره مسجد تو با اون بری


وقتی مامان بزرگ بود یکی بود که هر روز صب تلفن بزنه خونتون و تو به جای خوابیدن تا لنگ ظهر ساعت ده از خواب پاشی


وقتی مامان بزرگ بود تلوزیون خونش همیشه با صدای بلند روشن بود


مامان بزرگ که بود هرسال ماه رمضون لا اقل یکی بود که واسه افطار بری خونش و میرزا قاسمی  و اش ترشی بخوری


وقتی مامان بزرگ بود هفته ای یه بارم که شده نون گرم محلی میخوردی


وقتی مامان بزرگ بود یکی بود که وقتی با مامان بابات قهر کردی به جای اینکه بری تو اتاقو درو محکم ببندی بری خونش


وقتی مامان بزرگ بود همیشه تو خونه کشمش سبز بود که با چایی بخوره


وقتی مامان بزرگ بود یه نفر بود که همه سریالای تلوزیونو دنبال کنه و وقتی یه قسمتشو ندیدی اون برات تعریف کنه


وقتی مامان بزرگ بود قاب عکسش روی دیوار نبود...


وقتی مامان بزرگ  بود همه چی با الان فرق داشت


همه چی خیلی خوب بود


ولی حیف که دیگه نیس...


همیشه فک میکردم ادمایی که پدر مادرشونو بعد از رفتن یکیشون تنها میذارن فقط تو فیلمان 

ولی حالا دور و برم پر شده از این ادما...

نی نی ها

من عاشق نی نی هامبچه های رده سنی 0 ماهه تا 3 ساله

اصن خیلی خوشم میاد ازشون فرق نمیکنه دختر باشه یا پسر یا بچه کی باشه

فقط کافیه یه ذره تپلو و بامزه باشه اونوقته که من عاشقش میشم

این نی نی رو که تازگی عاشقش شدم ببینین:


جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان

این گوگولی دخترداییمه.هروقت میبینمش دلم میخواد درسته قورتش بدم

فقط بعضی وقتا یه خورده بداخلاق میشه که خیلی مهم نیس چون خیلی کوشولوئه هنوز

اینجام داره قاقا لی لی میخوره

بگین ماشالا


شانس

یکی که بخواد شانس نداشته باشه 


حتی اگه از تو تخم مرغ شانسی هم درومده باشه بارم کم شانسه!


فقط خواستم در جریان باشید...که اگه فک میکنید که کم شانسید یادتون باشه که یکی هست 


که وضعش از شما خیلی بدتره اونم منم  

  

میشه گفت تو دو روز تمومه گندای دنیا سرم اومد... 

 

به یکی یه دروغی گفتم که بپیچونمش فهمید ضایع شدم 

 

تو دانشگاه استاد ازم درس پرسید مثه بز نگاش کردم چون همه چی یادم رفته بود 

 

جلوی یکی که باهاش خیلی خیلی رودرواسی دارم خوردم زمین و پخش و پلا شدم 

  

اومدم خونه دیدم لب تابم رو میز نیس فهمیدم مامانم گرفتش به علت اینکه ازش زیاد استفاده میکنم 

الانم سرما خوردم در حد برج ایفل همراه با آبریزش بینی آنچنانی 

 

و باز هم اینکه... ما اگه شانس داشتیم اسممونو میزاشتن شمسی خانوم

اگه این زندگی باشه...

حالم از سرعت پایین نت به هم میخوره

مرده شور این شرکت ش ا ت ل رو ببرن...حرومشون باشه اون پولی که بابت اشتراک سه ماهه 

پرداخت میکنم و سر دو هفته تموم میشه...خدایا من راضی نیستم تو هم نباش

من چرا این روزا این جوریم؟

نه از چیزی خوشحال میشم نه ناراحت...فک میکنم یه چیزی تو مغزم راه میره بعضی وقتام رگهای

مغزمو میکشه...یا شایدم گاز میگیره

دزدوپلیس سریال باحالیه حداقل واسه من که از سریالای ترکی و کره ای متنفرم

البوم جدید خواجه امیری با وجوداینکه به خوبیه البوم قبلیش نیس ولی به گوش دادنش می ارزه

+من اهنگ منو بارون -بابک جهانبخش و رضا صادقی-رو میخواااااااااااااااااااااااااااام




اگه این زندگی باشه

اگه این سهمم از دنیاس

من از مردن حراسم نیس

یه حسی دارم این روزا 

که گاهی با خودم میگم

شاید مردم حواسم نیس...