امتحان فی زیک

هفته قبل دقیقا همچین روزی من امتحان میان ترم فیزیک داشتم

ولی چون اولین جلسه بعد عید بود و خیلی خوب اطلاع رسانی نشده بود من هیچی نخونده بودم

البته اگه میدونستمم نمیخوندم چون جزوه نداشتم

خلاصه استاد اومدو شروع کرد به پخش کردن برگه ها

بعدشم چشمش افتاد به منو دوستم که خیلی صمیمی نشسته بودیم به من گفت بلند شو برو  میز اول گوشه کنار دیواربه دوستمم گفت برو اون گوشه دیوار

امروز که برگه ها رو داد من با خوشحالی فک کردم مثه امتحانای قبلی از ۴ یا ۶ نمرست

ولی خیلی برام برام عجیب بود که چرا ۲ شدم اخه از کل سوالا فقط دوتا فرمول نوشته بودم کم کم دوستام داشتن اعتراض میکردن که یه دفعه استاد با صدای بلند گفت امتحانتون از ۲۴ نمره بوده هر نمره ای گرفتین تقسیم بر۴ کنین

البته من به نمرم اعتراض دارمااا........قدیما به فرمول نوشتن بیشتر از اینا نمره میدادن


مطهره خانوم مهمونی خوش بگذره

ولی خودمونیم چه جوری دلت اومد منو تنها بذاری بری مهمونی تازه ناهارم  بخوری؟

شاید منم میخواستم بیام نباید یه تعارف الکی میکردی؟ها؟



من پولمو میخواااااام!

والا چندین ماه پیش یه روز که داشتم از دانشگاه میومدم خونه توی راه این فریده خانوم بهم زنگید

گفت سرراهت از کتابسرا واسم کتاب زبان بخر خودم یادم رفته بخرم...

منم چون خیلی انسان بامرام و فداکاری هستم کتابو واسش خریدم

البته کتابه قیمت سرسام آوری داشت اما من برای شادکردن دلش و روحساب رفاقتمون خریدم

خلاصه حالا من کتابو بهش دادم اما خوب مگه این پولشو بهم داد؟؟! نداد که!

هرچی میخوام به روش بیارم پولو بده اصلا بروی مبارکش نمیاره

من:بیا ! اینم کتاب! چقدرم گرون بود!خوب شد پول همرام بود

فریده: آره خوب شد خریدی..اگه نمیخریدی که من بدبخت بودم واسه فردا میخامش!

من: پس خوب شد بهم گفتی...اه بهش نمیاد انقدر گرون باشه!

فریده : عیبی نداره بالاخره که باید میخریدمش.همه داشتن فقط من نداشتم.

من:

خلاصه اونروز پولمو نداد دیگه

گذشت...گذشت...گذشت...سال جدید اومد...

یه روز که خانوم تو اتاق نشسته بود و داشت پول عیدی هایی که جمع کرده بودو میشمرد منم

دیدم بهترین فرصته که پولمو زنده کنم

من: چقدر عیدیهات شد؟

فریده : نزدیک صدتومن!

من: یادته واست کتاب خریده بودم؟؟

فریده:نه! کی؟؟

من : تو غلط کردی یادت نمیاد!همون کتاب زبانه...هنوز پولشو بهم ندادی...

فریده : ااااا ! نداده بودم بهت ؟ فک کردم دادم..خب چقد بود؟الان میخوای بگیری ازم؟

من:آره جون خودت. نه پس! نمیخوام بگیرم ازتسه ماه گذشته!باید سه برابرشو بهم بدی

خلاصه کلّی باهم کلنجار رفتیم و رو هم فن رفتیم تا پولمو داد

اما من هنوز یادم نمیاد که داده یا نه! هنوزم دارم بهش میگم...

اصلا هیچی یادم نمیاد تا تو باشی حسابتو زود صاف کنی اونم با یکی مثه من



پ ن : فریده داری میای خونه واسم یه کارت شارژ بخر با پول اون کتابه حساب میکنیم باهم

پ ن۲: شوخی کردم اگرم نمیدادی نوش جونت!

 پ ن ۳:پشیمون شدم. شوخیم نکردم








نود

تموم شد

به همین سادگی

به همین زودی

انگار همین دیروز بود داشتیم شیرینی درست میکردیم

یادته مطی؟

۱۵ روز گذشت...................

راستش ازبس عید زود گذشت اصلا نفهمیدم چه جوری گذشت

امروزم هیچ کدوممون نرفتیم دانشگاه چون خیلی خسته بودیم

به هر حال امیدوارم به همتون خوش گذشته باشه و سال جدید رو با یه دنیا انرژی خوب و مثبت

شروع کرده باشین و تا اخر به خوبی ادامه بدین

اینم از اولین اپ سال نود من


مطی جان من یادم نیس بدهیمو باهات صاف کردم یانه

خودتم که یادت نیس

حالا چیکار کنیم؟

از خیر پولت میگذری یا.................


عیدانه

سلام...

سال نود مبارک....

این آپ قرار بود قبل از عید بشه اما نشد!

به جاش شد اولین آپ سال نود!


خیلی خوشحالیم....هم من و هم فریده!

آخه عیده

ولی خداییش خیلی ذوق زده ایم!

امیدواریم همه مثه ما ذوق زده باشن

آخه خیلی حسه خوبیه به خدا!



عید بهتون خوش بگذره!

بازم سال نو تون مبــــــــــــــــــــــــارک



پ ن : راستی اون سمت چپی من نیستممن در سمت راست عکس قرار دارم