بوی عید میاد!(۱۶/اسفند/۱۳۸۹)

فریده بو بکش...آهاااااا....محکم! نفس عمییییق!

بوش میاد نه؟؟ نه بابا بی دب! قشنگ بو کن! آفرین ...حالا اگه گفتی بوی چیه!

نه بابا...بوی جوراب چیه؟!؟ اونا رو که تازه شستم!

نه نه نه... بوی تخم مرغم نیس خنگول...ما کی تخم مرغ خوردیم که تو حالا بوشو میکشی؟

تو که انقدر خنگ نبودی...

دیوانه بوی عید داره میاد....آها راستی...

ببخشید تو سرما خوردی بو حس نمیکنی!

پس بوی جورابو تخم مرغو چه جوری تشخیص دادی هااا؟؟؟

 

پ ن : شمایی که میای خصوصی نظر میدی الکی میگی منو میشناسی شماره میزاری میری ...اگه مردی خودتو معرفی کن!

خسته شدم(۱۴/اسفند/۱۳۸۹)

ما همچنان تو خونه ایم و وقت نکردیم بریم بیرون خرید عید

این چندروزه همش درگیر سرماخوردگیو عطسه و فس فس بودیم 

حالا بهتر شدیم ولی فک نکنم بازم بریم بیرون

چون من که دیگه پول ندارم

خدایاااااااااااااااااااااااااا خسته شدم از دست این دانشگاه


مطهره خانوم میخوای همشهری جوان بخری خبر بده که من ضایع نشم

تو که میدونی من وضع مالیم خوب نیس 

پوکیده شدیم!(۱۲/اسفند/۱۳۸۹)


خدایا چرا این بارون بند نمیاد ما یه روز پاشیم بریم بیرون.

بابا ناسلامتی مثلا شبه عیده هاااا.

پوکیدیم تو خونه ! هیچی هم نخریدیم...

خسته شدیم انقدر سردمون شد! خدایا یه بار به حرفمون گوش کن.


پ ن : فریده من دارم میرم حموم   ! رفتم پامیشی اتاقو تمیز میکنی. فهمیدی؟؟

عنوان ندارد(۱۰/اسفند/۱۳۸۹)


خیالت راحت شد مطهره جان؟

از بس عطسه و سرفه و فس فس کردی که بالاخره منم مریض شدم

اینقد حالم بد بود تو همه کلاسا سرم رو میز بود خوابیده بودم

غیبتم که نمیتونم بکنم از دست این استادا.فردام مطهره خانوم تطیله من بدبخت باید پاشم برم


راستی مطهره میخوای برات جوراب بخرم 

 

ترکونده بودن(۹/اسفند/۱۳۸۹)

باورت میشه امروز سر کلاس ریاضی یکی...

بوی گند همه جا رو گرفته بود!یعنی خجالت نمیکشن

خیر سرشون مثلا دانشجوان! انقدر پنجره رو باز کردن و بستن که همه فهمیدن!

کلاسو ترکونده بودن از بوی گند! تابلو بود کاره پسراست! اه اه !

استاد هم خندش گرفته بود هم مثلا عصبانی شده بود ولی ماها مرده بودیم از خنده!

فریده اینو توی خونه هم واست تعریف کردم ولی خب چون خیلی خوشت اومد 

گفتم اینجا هم ثبتش کنم