مشاعره

چند روز پیش از سر بیکاری بعد از قرنی پاشدیم رفتیم توی این چت رومای دَره پیت تا

یکم وقت بگذرونیم...

من نمیدونم چه جوریه که تا وارد میشی یهو همه میریزن رو سرت(منظورم شلوغ شدن سر میباشد)

خلاصه ما همه رو رد کردیم و همینطور بیکار نشستیم زل زدیم به صفحه(چت کردنم بلد نمیباشیم!)

یهو دیدیم یه شخص به ظاهر محترمی پیام خصوصی دادند و ما هم دلسوووووز جوابشو دادیم...

بعد از یه سری (اصل پلیز) بازی و اینا ایشون فرمودند که مایلی مشاعره داشته باشیم؟؟

من خیلی فیلسوفانه انگار مادرزاد شاعر به دنیا اومدم : بدم نمیاد.. باشه! چرا که نه؟!

بعد گفت: منم خیلی از این کار خوشم میاد و کلّی حرفای قلمبه سلمبه زد در این مورد.

منم که اولش الکی گفته بودم بودم مشاعره بلدم دیدم نه طرف انگار یه چیزایی حالیشه!

افتادم به غلط کردن: ببین بهت بگم من زیادم بلد نیستماااا کم میارم.

شاعر محترم: نه اشکالی نداره  اول شما شروع کن.

من : نه ! نه! اول تو بگو (کم کم داشتم از چیز خوردن خودم پشیمون میشدم)

شاعر: ساقیا (نمیدونم بقیش چی بود ولی آخرش به (ی) ختم میشد)

حالا من این پشت موندم چی بگم ! بابا من قبلا یه چیزایی از شعر اینا حالیم بود ولی الان انگار

همه چی دست به دست هم داده بود که من ضایع بشم

خلاصه هرچی فک کردم هیچی یادم نیومد یه بار خواستم بگم : یه توپ دارم قلقلیه

بعد گفتم شاید بدش بیاد...بعد خواستم بگم یکی روبهی دید بی دست و پای .... که

خودمم خندم گرفت...هیچی دیگه از ۵دقیقه بیشتر طول کشید که دست به یه عمل خلاقانه زدم

یواش یواش دستم رفت سمت دکمه ی کانکشن و تق! خاموشش کردم


پ ن۱ : مرسی از ذهن خلاقم!

پ  ن۲ : خدا کنه شاعره گذرش به اینجاها نیفته که ابروم میره!

نظرات 12 + ارسال نظر
خوده خودم سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.tahnayiyam.blogsky.com

سلام
میگم مایلی مشاعره داشته باشیم؟؟!!

آره اتفاقا الان این طبع شعر و شاعری من فوران کرده
همینجور داره قل قل میجوشه

النگ سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://eybaba.blogsky.com

مشاعره می خوای ... رفیق من...
توی سه سوت همه رو با این شعرای حافظا سعدیا گوله می کنه...
حیف که ما اصولا اهل چت نیستیم وگرنه به اسم تو می رفتیم با این شاعر محترم میچتیدیم...

پس واجب شد با این رفیق شما یه مشاعره ی اساسی داشته باشم
همه رو اگه گوله کنه پوز من یکی رو نمی تونه بزنه
خوشبختانه با اسم خودم نرفتم وگرنه تا الان لو رفته بودم

النگ سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:10 ب.ظ http://eybaba.blogsky.com

من الان یه سوال حیاتی دارم...
توی بلاگ اسکای چه جوری میشه مثل ایجا چند تا نویسنده با هم بنویسن...
خود بلاگ اسکای گفته از ارسال دعوت نامه به ایمیل به دعوت شونده ارسال کنیم. که این کارم کردیم... ولی باز این دلنگ بیچاره نمی تونه اونجا چیزی بنیوسه...
ممکن است ما ها رو راهنمایی بفرمایید.
موتوشکراتیم...

شما اول باید زنگ بزنین از منشی وقت بگیرین عزیزم

النگ سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ب.ظ http://eybaba.blogsky.com

ممنون از راهنماییت مطهره خانوم جون...
یه چیزی آروم می گم بین خودمون باشه ها...
نشدش...

اااا ! چرا؟؟
والا ماله ما همینجوری درست شد.
دیگه نمی دونم چشه
حالا بازم پرس و جو میکنم میام بت میگم

ghasedak سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ب.ظ http://earsplitting-silence.blogsky.com

سلام
خوبین ؟؟؟
هم از شما مطهره جان و هم از فریده جان خوشم اومد
خوشحال میشم باهاتون آشنا بشم

سلام
ممنون. خیلی ممنون.
ماهم همینطور

سمانه سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ

ای شاعر
ای اهل مشاعره
ای اهل ذوق و هنر
----------------
واقعا که یعنی هیچی به ذهنت نرسید بگی.
تو چه جور دانشجوی شیمی هستی؟
فکر کنم اگه حروف دیگه هم بود تو بلد نبودی شعر بگی


قربانت.
من دانشجوی شیمی ام دانشجوی ادبیات که نیستم.
اه اه اه . چرا بلد بودم سختش افتاده بود بهم

فروشنده چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ http://13651365.blogsky.com/

سلام
یه کتاب شعر میذاشتی جلوت مثل بلبل واسش شعر میگفتی کاری نداشت .
اینجوری کلاس میذاشتی که خیلی شعر بلدی
اصلا از کجا معلوم؟ شاید اونم یه کتاب شعر جلوش باز بود؟؟؟؟؟!

مشکل اینجاس که کتاب شعرم نداریم تو خونه مون
آره والا از کجا معلوم؟؟

The GiRL چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.lifeme.blogsky.com

خوب کردی قطع کردی ..
وگرنه حافظ و سعدی بدنشون تو گور می لرزید

من که میخواستم یه توپ دارم قلقلیه بخونم

فریده چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ق.ظ http://ferimoti.blogsky.com

همون بهتر که قطع کردی
یه توپ دارم قلقلیه خیلی ضایع بود


اصلنم ضایع نیس. از سرشم زیاد بود

خاطرات یک اتش نشان چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ق.ظ http://wWW.FIREMANNEY.BLOGSKY.COM

سلام بر شاعری که خلاق است.
------------
خواندن خاطره شب ۴شنبه سوری خالی از خنده و تعجب شاید برایتان نباشد

چشم حتما

پریسا چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ http://fesgheli500.persianblog.ir/

راستی من دیروز یه کتاب مشاعره از مدرسمون خریدم.
زودتر میگفتی بهت میدادم
آخیییییییییی

آخ کاش زودتر میگفتی عزیزم انقدر من ضایع نمیشدم

bibal پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ http://bibal.blogsky.com

بیا پیشه خودم من بهت یاد میدم جیگر به جای یه توپ دارم قاقلی یه دو توپ دارم قلقلیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد