والا چندین ماه پیش یه روز که داشتم از دانشگاه میومدم خونه توی راه این فریده خانوم بهم زنگید
گفت سرراهت از کتابسرا واسم کتاب زبان بخر خودم یادم رفته بخرم...
منم چون خیلی انسان بامرام و فداکاری هستم کتابو واسش خریدم
البته کتابه قیمت سرسام آوری داشت اما من برای شادکردن دلش و روحساب رفاقتمون خریدم
خلاصه حالا من کتابو بهش دادم اما خوب مگه این پولشو بهم داد؟؟! نداد که!
هرچی میخوام به روش بیارم پولو بده اصلا بروی مبارکش نمیاره
من:بیا ! اینم کتاب! چقدرم گرون بود!خوب شد پول همرام بود
فریده: آره خوب شد خریدی..اگه نمیخریدی که من بدبخت بودم واسه فردا میخامش!
من: پس خوب شد بهم گفتی...اه بهش نمیاد انقدر گرون باشه!
فریده : عیبی نداره بالاخره که باید میخریدمش.همه داشتن فقط من نداشتم.
من:
خلاصه اونروز پولمو نداد دیگه
گذشت...گذشت...گذشت...سال جدید اومد...
یه روز که خانوم تو اتاق نشسته بود و داشت پول عیدی هایی که جمع کرده بودو میشمرد منم
دیدم بهترین فرصته که پولمو زنده کنم
من: چقدر عیدیهات شد؟
فریده : نزدیک صدتومن!
من: یادته واست کتاب خریده بودم؟؟
فریده:نه! کی؟؟
من : تو غلط کردی یادت نمیاد!همون کتاب زبانه...هنوز پولشو بهم ندادی...
فریده : ااااا ! نداده بودم بهت ؟ فک کردم دادم..خب چقد بود؟الان میخوای بگیری ازم؟
من:آره جون خودت. نه پس! نمیخوام بگیرم ازتسه ماه گذشته!باید سه برابرشو بهم بدی
خلاصه کلّی باهم کلنجار رفتیم و رو هم فن رفتیم تا پولمو داد
اما من هنوز یادم نمیاد که داده یا نه! هنوزم دارم بهش میگم...
اصلا هیچی یادم نمیاد تا تو باشی حسابتو زود صاف کنی اونم با یکی مثه من
پ ن : فریده داری میای خونه واسم یه کارت شارژ بخر با پول اون کتابه حساب میکنیم باهم
پ ن۲: شوخی کردم اگرم نمیدادی نوش جونت!
پ ن ۳:پشیمون شدم. شوخیم نکردم
واقعا اصلا ارزش نداره!
من که نخواستم بکشمش حالا
--
سلام. دوست عزیزم خوشحالم که وبلاگی پربار دارید . از طرف سایت لینک نگار دات کام مزاحمتون میشم. تو این سایت سیستمی کاملا هوشمند طراحی کردیم که با توجه به پارامترهای کاملا عادلانه که از گوگل دریافت می کند تعداد بازدید شما را دریافت کرده و در گوگل و موتورهای جستجوی دیگه مثل یاهو ثبت می کنه. بنابراین هم مطالبتان در سایت ثبت می شود و هم در گوگل ایندکس میشود و هم اینکه تو کلی وبلاگ دیگه هم به نمایش در میاد حسن این کارم اینه که بازدیدتون بهطرز قابل توجهی بیشتر می شه و می تونین سایت پربازدهی رو مدیریت کنید. شما می تونید به هنگام آپ دیت وبلاگ خود لینک مطلب جدید رو تو لینک باکس قرار بدید تا در مدت زمان کمتری مطلبتون بازدید مورد نظرشو بگیره. برای ورود به جمع ما کافیه ثبت نام کنید و کد لینک باکس رو تو قالبتون قرار بدبد و بعدش لینکهاتون رو ثبت کنید. یه خواهش دیگه داریم اونم این که برای ثبت نام از اینترنت اکسپلور استفاده نکنید و از مرور گرهای دیگه ای مثل فایر فاکس، نت اسکیپ و ... استفاده کنید تا ثبت نام دقیق انجام بشه البته این فقط یه پیشنهاده. قبل از ارسال لینک قوانین رو مطالعه بکنید و توجه داشته باشید که در صورت استفاده از یک لینک در زمان های مختلف سیستم به صورت هوشمند شما را حذف کرده و متاسفانه عضویت تان رو ملغی می کنه که این واقعا برای ما ناراحت کننده هست که دوستی مثل شما رو از دست بدیم. نکته آخر این که اگر به مشکلی برخوردین با ای دی ما تماس بگیرین تا کمکتون کنیم.
_-_:|:/_
باشه.
واقعا که ابرو حیثیت منو بردی


ادم وقتی کار خیر میکنه که دیگه....
اون 3000تومن ناقابلییم که امروز بهم دادی گذاشتم رومیز باز فردا نیای یقه منو بگیری
واقعا؟؟ بود حالا..عجله نداشتیم که!
میزاشتی با پول همون کتابه باهم حساب میکردیم
سلام
آفرین همینجوری خوبه.مطهره کوتاه نیا.
از قدیم گفتن حساب حسابه کاکا برادر.
فریده خانوم....
وقتی پولاتو جلوی طلبکارت در میاری میشمری
همین میشه دیگه...
پولاتو که دید چشماش برق زد گولت زد پول کتابو ازت گرفت.
اصلا شاید بهش داده بودی؟ ای بابا چرا دوباره بهش پول دادی؟
شما الان طرف من هستی یا فریده؟؟؟
سلام اگه من جای تو بودم به روش نمی اوردم باد ازش ۲برابرشو قرض می گرفتم بش نمی دادم می گفتم حا ژول کتابه







البته الانم فکر نکنم هنوز بهم داده باشه پوله کتابه رو
گناه داشت خوب از عیدیهاش نمیگرفتی.
اینهمه جمع کرده بود خوشحال بوددد.
سلام.

آپم.
سلام.
وبلاگتون خیلی قشنگه.
خیلی خوب مینویسید.
منتظر آپهای بعدیتون هستم. موفق باشید
چشمات قشنگ میبینه
چرا آپ نمیکنید؟
درساتون انقدر سنگینه.
منتظرم
اوهوم.
همش داریم درس میخونیم
والا!
سلام.



ممنون که اومدی عزیزم.
اون تیکه ی ؛ تو غلط کردی ؛ خیلی باحال بود
خیلی با حال بود
مرسی
اخی!!!!!!!!!!!!دوستی گفتن!همخونه ای!چیزی!!!
نکنه سر همین قضیه پول یه بلایی سر همدیگه اوردین؟!!
عکستون هم برای این برداشتین که یه روبان مشکی بهش اضافه کنین بعد بذارین تو وبلاگ؟!! 


آره...درست فهمیدی...باید بگم که همدیگه رو کشتیم


الانم دربه در داریم دنبال ربان مشکی میگردیم...
گیر نمیاد لامصب