نامرد بودی!

ببینم! با تو ام فریده خانوم...مگه تو پنجشنبه ها تعطیل نیستی؟

مگه چهارشنبه بهم قول ندادی که فردا شب یعنی همین امشب توام با من بیدار میمونی؟

پس چرا الان مثه چی جلوم خوابیدی؟ آخه نامردیم تا این حد؟ واقعا که!

درسته ساعت نزدیکه چهارصبحه اما توکه میدونی من همیشه تاصبح بیدارم پس چرا بامن بیدار

نموندی؟هان؟ به تو ام میگن دوست؟ به خدا الان که جلوم تا خرخره رفتی زیر پتو خوابیدی دلم

میخواد بزنم...مگه تو به من قول نداده بودی؟اگه به من قول نداده بودی پس باکی بودی؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
فریده شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ

اخه من که مثه تو تا ساعت 4بعدظهر نخوابیده بودم که
ساعت 6ونیم صب پاشدم رفتم دانشگاه
منم دقیقا وقتی اومدم دیدم تو خوابی دلم میخواست بزنم .....
(اصلا دوست دارم شبا زود بخوابم تو چیکار داری

کی؟؟ با منی؟؟

نیما شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:42 ب.ظ http://n2d.ir

سلام
شروع ِ جالب و شیرینی بوده ، اگر ادامه بدید و دو نفره برای هم بنویسید و مسایل مختلف...
واقعاً استقبال میشه....
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد